از شروع زندگی مشترکمان

چند سال می­گذشت

همه­چیز

تکراری و یکنواخت شده بود

فقط برخی اوقات

ذوقِ خرید» و شوقِ تعویضِ» وسایل زندگی

به اندازه­ی چشم به هم زدنی

نوسانِ کوچکی در آهنگ یکنواخت زندگی می­داد

و باز دوباره رکود» و روزمرگی» و تکرار مکررات»

شروع می­شد.

­­

تا اینکه

یک روز از خودم پرسیدم:

چرا به­جای ایستادن» و نالیدن از رکود وس زندگی، حرکت»ی نکنم؟

چرا به­جای تغییر در امکانات زندگی، تغییر»ی درنگاهم به­زندگی ندهم؟

حرکتم را

از عضویت در کتابخانه محل و خواندن رمان شروع کردم

الان.

 دو ماه است هر روز

در دنیاهای مختلف سفر می­کنم

و مناظر متنوع تماشا می­کنم

و از ورق زدن کتاب و بوی کاغذ

 مست می­شوم.


مشخصات

آخرین جستجو ها