#باجناق

ظهر جمعه خونه #باجناق دعوت بود، توی همت غرب نرسیده به پل پاسداران با 80 کیلومتر سرعت، یهویی #پمپ بنزین ماشینش میسوزه و یه مرتبه می بینه #ترمز زیر پاش سفت شده و #فرمون به سختی می چرخه.
با سلام و صلوات و گرفتن و ول کردن ترمز دستی بالاخره بعد از پل پاسداران ماشین رو کنار بزرگراه نگه میداره میخواد به یدک کش زنگ بزنه که متوجه میشه اون ور گارد ریل، مغازه یه پیره مرد باحال باطری ساز، به اسم آقاماشالله بازه، آق ماشالله آق مرتضی راننده تاکسی تلفنی همسایه رو صدا میزنه و اونو می‌فرسته پی خرید #مغزی پمپ بنزین، مغزی خریداری و نصب میشه و 

 الان ساعت 3/5 بعد از ظهر جمعه است و بعد از گذشت سه ساعت #استرس، #ترس، #هیجان و #فشار، روبروی باجناق گرامی نشسته و
 
-  از اینکه سر ظهر جمعه به کسی نزده، کسی بهش نزده، نیازش به #یدک کش نیفتاده و  واسطه #درآمد و #رزق آقا ماشالله و آق مرتضی شده، خوشحاله
- و از اینکه ماشینش به خرج افتاده و ظرف سه هفته، دو میلیون هزینه رودستش گذاشته ناراحته
در کنار همه ی این احساسات، این سوال هم ذهنش رو مشغول کرده که:
آیا واقعا یک ماشین 90 - 100 میلیونی نباد قبل از یک همچین اتفاق خطرناکی آلارمی، جیغی و فریادی داشته باشه؟؟؟؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها