وقتی می خواهم کالا یا خدمتی را بخرم که اطلاعات چندانی راجع به آن ندارم، فروشندگان آنرا با قیمت ها و اطلاعاتی که از رقباشون گرفتم به چالش می کشم، اون وقت شروع می کنند حرفهایی از تمایز کیفیت و قیمت محصول خودشان و رقیبشون گفتن که خیلی ظریف و ذی قیمت است. البته صحت این حرفها رو نیز باید نزد رقیب دیگرشان باز اعتبار سنجی کرد.
پاره شدن تسمه تایم بیشتر در حال حرکت مخصوصا در جاده رخ می دهد! پس اگر در حال حرکت ماشین خاموش شد به هیچ عنوان مجددا استارت نزنید! با یه حرکت ساده می تونید بفهمید تسمه پاره شده یا نه و از چند میلیون تومان خسارت به موتور در هنگام استارت زدن جلوگیری کنید! اگر این اتفاق افتاد به هیچ عنوان استارت نزنید! ماشین رو بذارید دنده یک و هُل بدید، اگه ماشین توو دنده بود و حرکت کرد تسمه پاره شده و باید یدک کش خبر کنید و به تعمیرگاه ببرید و اگر ماشین حرکت نکرد یعنی تسمه سالم است! این تجربه فنی رو به دیگر دوستان انتقال دهید تا با یک یا چند استارت بی مورد زدن موتور ماشین شون را نابود نکنند! یادتان نرود که تسمه تایم باید بین کیلومتر ۶۰ تا ۷۰ هزار حتما عوض شود!
@LaLaLandTel | @SarzaminTel
ادامه مطلب
تولد دخترم نزدیک بود و نمی دونستم براش کادو چی بخرم؟ باسایتی به اسم دوزلی بوک» آشنا شدم که چند قصه ی کودکانه ی جذاب دارد و می شود اسامی قهرمان های اونها رو به سلیقه ی خودت انتخاب کنی.
مشخصات، علایق و کاراکتر مورد علاقه دخترم را ثبت کردم و کتاب داستانی تحویل گرفتم که قهرمان آن دخترم بود.
بورس اوراق بهادار نسبت به گذشته خیلی متنوع شده است و در آن تقریبا برای هر فردی با هر میزان سرمایه وبا هر درجه ای از ریسک پذیری می توان فرصت سرمایه گذاری یافت:
-اوراق خزانه اسلامی با درآمد تضمین شده یه کم بیشتر از سپرده ی بانکی
-صندوق های سرمایه گذاری با درآمد ثابت با سودی بیشتر از سپرده های بانکی
-صندوق های سرمایه گذاری مختلط
-صندوق های سرمایه گذاری سهامی
-صندوق های کالایی که بیشتر روی سکه و زعفران سرمایه گذاری می کنند.
-گواهی سپرده طلا یا زعفران یا زیره
-سهام حدود 500 شرکت مختلف که در بالغ بر 20 صنعت مختلف فعالیت دارند.
-صندوق های سرمایه گذاری جسورانه که بر روی استارت آپ ها سرمایه گذاری می کنند.
به همه این فرصتهای سرمایه گذاری با گرفتن یک کد بورسی می تونید دسترسی پیدا کنید.
گاهی آرزوی خوبی و موفقیت برای دیگران(از پدر و مادر و خواهر و برادر گرفته تا دوست و همکار و حتی باجناق) آنچنان دلم را وا» می کند، که هرگز گردش و سیاحت و دیدن رخ گل و تماشای بلندای آسمان و نظاره گستره ی دریا و شنیدن شرشر آب چنان با دلم نکرده اند.
پادکست های زیادی هستند که ارزش گوش کردن دارند، فهرست برخی از آنها که خودم دنبال می کنم را با افتخار تقدیمتان می کنم:
1) در پادکست بی پلاس» ، علی بندری خلاصه کتابهای معروف غیرداستانی را به زبانی دلنشین روایت می کند.
2) در پادکست 10صبح» ، میثم زرگرپور و امید اخوان در قالب گپ و گفتی بداهه، تجربیات خود از دنیای استارت آپی را در اختیار شنوندگان می گذارند، مصاحبه های خیلی خوبی هم با کوفاندرهای برخی استارت آپهای موفق انجام داده اند که شنیدنی است.
3)فرشاد اختریان هم در پادکست وزین مسیرآفرین» به مصاحبه با کارآفرین های موفق پرداخته که سرشار از نکات آموزنده و تجربه های مفید است.
این پادکست ها رو در پادگیرهایی چون ناملیک، شنوتو و می تونید گوش کنید و لذت ببرید.
کمک کنید تا این فهرست رو تکمیل کنم. سپاس
خیلی برام پیش آمده که نرسیده به چهارراه برای اینکه پشت چراغ قرمز گیر نکنم، پام رو روی گاز گذاشتم و سرعتم رو زیاد کردم، ولی به اول چهارراه که رسیدم چراغ قرمز شده و چاره ای نداشتم که از چراغ قرمز رد بشم، ولی بعد خدا رو شکر کردم که ماشین پشت چراغ اون وری همزمان با من به وسط چهارراه نرسیده!
اگر چه بین قرمز شدن چراغ یک طرف با سبز شدن چراغ طرف دیگه معمولا چند ثانیه فاصله هست، ولی هیچ وقت بلافاصله بعد از سبز شدن چراغ وسط چهارراه نپرید.
شما هم تجربیات رانندگیتون رو با ما در میون بذارید
شاید شما هم دوست داشته باشید یک تصویر کلی از مبلغ و ترکیب هزینه ها و مخارج هفتگی، ماهانه و سالانه خودتون یا خانواده تون داشته باشید، قبلا من یک فایل اکسل داشتم و هر هزینه ای که می کردم توی اون ثبت می کردم، طبیعتا بعد از مدتی چون مخصوصا باید کامپیوتر روشن می کردم بی خیال ثبت و ضبط هزینه ها می شدم.
تا اینکه چند وقت پیش با یک اپلیکیشن مدیریت مالی شخصی به نام نیو (nivo) آشنا شدم که بسادگی روی گوشی نصب میشه و براحتی میتونم هزینه های روزانه ام رو از پیامک های بانکی بخونم و در سرفصل دلخواهم ثبت کنم و هر وقت بخوام به شکل نمودار، به تفکیک تاریخ یا عنوان هزینه به صورت روزانه، سرجمع هزینه ها رو ببینم، این اپلیکیشن امکانات دیگه ای هم داره که البته برای استفاده از اونها باید حق اشتراک بپردازید، نمونه های مشابه اون با اسم های مختلف جود دارند که میتونید از اونها استفاده کنید.
شما چه تجربه ای در خصوص مدیریت هزینه یا استفاده از اپلیکیشن های مختلف دارید؟
شاید برای شما این سوال پیش آمده باشه که برای نو کردن دیوار اتاقها رنگ روغن بهتره یا کاغذ دیواری؟
از حیث هزینه میشه با هزینه کمتری نسبت به رنگ تنوع بیشتری به رنگ و لعاب دیوارهای خونه داد.
از حیث زمان هم کاغذ دیواری مناسب تر از رنگه چرا که بدون بو و بهم ریزی زیاد حداکثر ظرف دو روز میشه دیوارهای منزل رو نو نوار کرد، فقط یادتون باشه که:
اولا کاغذ دیواری قابل شست و شو بگیرید که قیمت هر رول اون کمتر از صد هزار تومن نیست.
ثانیا زیرسازی دیوارها رو بذارید خود نصاب انجام بده که بعدا بهانه ای برای عدم کیفیت کار نداشته باشه.
ثالثا قبل از کاغذ دیواری چارچوب درب ها و قاشقی کنار ستون ها رو رنگ بزنید.
رابعا چون برای هر اتاق معمولا از دو نوع کاغذ طرح دار و مکمل استفاده میشه، سعی کنید کاغذ مکمل گل دار نباشه چون مصرف کاغذهای گل دار نسبت به ساده بیشتره.
شما چه تجربه ای در خصوص دکوراسیون خونه دارید؟
هر دو هفته یکبار خانوادگی به کتابخانه قفسه باز نزدیک منزل میریم، بچه ها کتاب جدید برای خودشون انتخاب می کنند و کتابهای هفته گذشته رو تحویل میدن، از این که یک کارت عضویت مختص خودشون دارند و می تونند برای خودشون کتاب انتخاب کنند، حس خوبی دارند.
عضویت در کتابخانه هزینه زیادی هم نداره: برای بزرگترها سالانه 5 هزار تومن و برای کودکان 2500 تومن.
شما چه پیشنهادی برای یک تفریح و سرگرمی فرهنگی البته ارزون دارید؟
بیش از #هزار نفر دختر و پسر، مادر و پدر، برای #آشنایی با #رشته های #دانشگاه امیرکبیر در سالن #همایش دانشگاه نشسته اند.
علی - که کلاس دهم رشته ی ریاضی است- از بین جمعیت بلند شده است تا #سؤالش را از سومین سخنران بپرسد.
جمعیت وقتی شنیدند او #هزار کیلومتر از محل ستش آمده است تا به این #رویداد برسد، #همه یکپارچه براش کف زدند.
رونوشت:
1)همه دانشگاههای کشور جهت #برگزاری رویدادهای مشابه
2)همه دانش آموزان پشت #کنکور و خانواده هایشان جهت اقدام مقتضی
@dasanak
#باجناق
ظهر جمعه خونه #باجناق دعوت بود، توی همت غرب نرسیده به پل پاسداران با 80 کیلومتر سرعت، یهویی #پمپ بنزین ماشینش میسوزه و یه مرتبه می بینه #ترمز زیر پاش سفت شده و #فرمون به سختی می چرخه.
با سلام و صلوات و گرفتن و ول کردن ترمز دستی بالاخره بعد از پل پاسداران ماشین رو کنار بزرگراه نگه میداره میخواد به یدک کش زنگ بزنه که متوجه میشه اون ور گارد ریل، مغازه یه پیره مرد باحال باطری ساز، به اسم آقاماشالله بازه، آق ماشالله آق مرتضی راننده تاکسی تلفنی همسایه رو صدا میزنه و اونو میفرسته پی خرید #مغزی پمپ بنزین، مغزی خریداری و نصب میشه و
الان ساعت 3/5 بعد از ظهر جمعه است و بعد از گذشت سه ساعت #استرس، #ترس، #هیجان و #فشار، روبروی باجناق گرامی نشسته و
- از اینکه سر ظهر جمعه به کسی نزده، کسی بهش نزده، نیازش به #یدک کش نیفتاده و واسطه #درآمد و #رزق آقا ماشالله و آق مرتضی شده، خوشحاله
- و از اینکه ماشینش به خرج افتاده و ظرف سه هفته، دو میلیون هزینه رودستش گذاشته ناراحته
در کنار همه ی این احساسات، این سوال هم ذهنش رو مشغول کرده که:
آیا واقعا یک ماشین 90 - 100 میلیونی نباد قبل از یک همچین اتفاق خطرناکی آلارمی، جیغی و فریادی داشته باشه؟؟؟؟
#زنگ
(زمان: "25)
#بازی با #دخترک 3 ساله اش را سریع تمام کرد و سر در #گوشی اش فرو برد.
با صدای #زنگ #آیفون سر از #گوشی اش برداشت و به سمت #آیفون رفت.
وقتی مهمانهای پشت در را با دسته گل و شیرینی دید، دست و پایش را گم کرد و هر چی گشت تکه ی 3 تا 25 سالگی عمر #دخترک را در #خاطراتش نیافت.
@dasanak
در سالن #بورس و #فرابورس، هر روز راس ساعت 9، حدود 450 تشک مبارزه پهن می شود و بر روی هر کدام #ترس و #طمع و #رونق و #رکود، جلو چشم هزاران #طرفدار و #تماشاگر به جان هم می افتند.
ساعت 12:30که #ناظر مسابقات در سوت پایان مبارزه می دمد در هر تشک:
-اگر #ترس یا #رکود غالب شده باشند، نتیجه #قرمز می شود.
-اگر #طمع یا #رونق برنده شده باشند، نتیجه #سبز می شود.
و در هر حال، آن هزاران طرفدار و تماشاگر، غالبا برای تجدید وضو» از روی صندلی خود بلند می شوند و در مسیر، با مرور اتفاقات و خبرهای امروز راجع به فردا راس ساعت 9 برنامه ریزی می کنند.
@dasanak
رونوشت:
-همه علاقه مندان به سرمایه گذاری در بورس جهت اطلاع
-همه فعالان بازار بورس جهت مدیریت بهینه #استرس و #مثانه
کمدا
#تجربه_نه
(زمان مطالعه:"20)
#کمد #لباسم پر از لباسهایی بود که بیشتر آنها را فقط #یکبار پوشیده بودم.
نیاز به #لباس_جدید، #گرانی و یک کمد لباس #بلااستفاده آزارم میداد که با #کمدا (www.komodaa.com) آشنا شدم.
#کمدا یک #کمد_بی_انتها است که میتونی با قیمت مناسب کمد لباستون رو خالی کنید و لباسهای شیک بخرید.
@dasanak
ناخوشی
حالم ناخوش بود.
پیش #طبیب رفتم
#سهمیه_پذیرش_کنکورش رو با خطی خوش بر تابلو مطب درج کرده بود
#سامانه_صندوق_فروشگاهی رو هم خیلی شیک در دفترش نصب کرده بود.
دقیق به حرفهام گوش کرد
و نیم ساعتی با هم اختلاط کردیم
بعد بهم گفت:
ناخوشی تو رو خیلی های دیگه هم دارند.
سال هاست بین دست و دلت جدایی افتاده
دستت به کاریه و دلت به کار دیگر
یا باید #دل به #کار_دستت بدی» یا #کار به #دست_دلت» .
بر سهمیه پذیرشش درود فرستادم و رفتم تا کار دست دلم بدم
@dasanak
آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه»
من یک پدرم
برای خانوادم بهترین ها رو می خوام
با شروع پاییز و فصل سرما
از #کتابخانه محل، #شش_کلاه_تفکر #امانت گرفتم.
تا در بی توجهی #نظام_آموزشی، یه کَم با خانواده #مهارتهای_تفکر رو تمرین کنیم.
@dasanak
#کتاب_شش_کلاه_تفکر
#ادوارد_دبونو
#کارت_به_کارت
به درب #ساختمان_پزشکان رسید.
نگاهی به #سهمیه_پذیرش پزشکان انداخت
و به سختی پزشک مورد نظرش را پیدا کرد. ✌️
وقتی بعد از کلی معطلی، نوبتش رسید،
خانم منشی گفت: اگر #پول_نقد همراه ندارید، به حساب آقای دکتر، #کارت_به_کارت کنید.
@dasanak
امروز در بازار
دستگاهی دیدم به اسم کِرییتُور»
که استرس»های پراکنده در فضا را میگیرد
و آرامش» و خلاقیت» پس میدهد!!؟
یکی از آن براحتی میتواند فضای یک آپارتمان 150 متری
برای یک خانواده 6 نفره سرشار از انگیزه و تلاش» کند.
کارکرد اعجاب أنگیزش .
حاصل عملکرد یک فیلتر و یک مُبَدِّل خیلی ساده است:
نصبش خیلی ساده است . من برای منزل یکی گرفتم!!
هر روز
حداقل دو نوبت
به خودش خَبَر» تزریق میکند.
خَبَر»ها.
مثل چربی و کلسترول
به جداره ی وجودش چسبیدهاند.
چند وقت است کسل و بی حوصله شده
و ذائقه اش کاملاً تغییر کرده و اتفاقات بزرگی مثل
روییدن، شکفتن، باران ، باد، طلوع و غروب و . برایش ارزش خبری» ندارد!!؟
تا امروز دوبار سکته ی قلبی خفیف داشته ولی علتش رو دکترها متوجه نشده اند!!
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست عندلیبان را چه پیش آمد ؟ هزاران را چه شد؟؟
خیلی وقت بود که دنبال یک فرمول جادویی» یا یک تکنولوژی عجیب» می گشتم تا بوسیله ی اون طول شبانه روزم رو بیشتر کنم، بلکه بتونم دهها کاری که از این روز به اون روز موکول کردم و الان روی هم تلنبار شدند رو انجام بدم.
خوشبختانه دیروز بعد از مدتها یک تکنولوژی مشابه یافتم که به جای افزایش طول زمان»، میتونه عمق زمان» رو بیشتر کند. البته خیلی هم فرق نمیکنه . در هر حال زمان رو با برکت میکنه و میتونید با استفاده از اون عقب موندگیهاتون رو جبران کنید.
جالب این جاست که این تکنولوژی بر خلاف انتظار من خیلی هم پیچیده و عجیب نیست، بلکه از یک فیلتر و یک تقویت کننده ساده تشکیل شده که با ظرافت خاصی با هم میکس شدهاند، این تکنولوژی عبارات است از:
یا کاری ارزش انجام دادن ندارد یا می ارزد که با تمام وجود انجام شود»
امتحان کنید
یک هفته کارهاتون رو از این تکنولوژی عبور بدید
نتیجه اش حیرت آوره!!!!
کتاب 5 رازی که پیش از مردن باید بدانی» نوشته ی دکتر جان ایزو» است. در این کتاب با بیش از 200 نفر از آدمهای بالای 60 سال که از نظر اطرافیانشان معنای زندگی را یافته اند و به خوشبختی دست پیدا کردهاند مصاحبه و از خلال این مصاحبه ها 5 راز مشترک که موجب خوشبختی آنها گردیده استخراج شده است.
اگر شما هم تمایل دارید حاصل تجربه ی 220 پیرخردمند را با زبانی گویا و دلنشین بخوانید و در سالهای آینده عمرتان حسرت نخورید که:
پیشنهاد میشود حتما این کتاب را بخوانید. از ذکر آن 5 راز صرفنظر میکنم تا شیرینی و حلاوت کتاب از بین نرود و محتوای بی نذیر آن در جملات ناقصم قربانی نشود.
آن شب، کبری تا صبح خوابش نبرد،
صبح بر مادرش پیشدستی کرد و گفت:
از تصمیم دیروزم منصرف شدم
میخواهم خودم» باشم هرچند مردم بگویند کبری ساده» است
مادر جان! دخترت هرگز خودش را در قضاوت دیگران»، زندانی نخواهد کرد.
و عمرش را با زندگی به سبک دیگران»، هدر نخواهد داد.
تو احساس نمیکنی ما» جایی همدیگر را دیده ایم؟!
آها یادم افتاد .
تو همانی نیستی که در روز أَلَست»
هم آغوش هم ایستاده بودیم و با هم در جواب پروردگارمان بَلی» گفتیم؟؟
چقدر عوض شدهای همنفسِ» قدیمی من؟
کاش آن همه لیلی به لالایِ تفاوتهای ناچیزِ»مان نگذاریم
تا با این همه شباهت»
احساس غریبگی نکنیم !!!
قلمش را برداشت
تا از درآمد شغلش بنویسد که
.نسبت به کاری که میکند»، میصرفد
.ولی نسبت به عمری که میگذارد»، نمیارزد.
یاد مشاغلی افتاد که
درآمدشان فقط جلو شرم بیکاری» را میگیرد
و یافت هم نمیشوند.
. قلمش را گذاشت.
قدیمها.
وقتی سراغ کارهایی میرفتم
که از تهِ دل» برایم ارزشمند بودند
شب
یک خستگیِ خوب»
تمام وجودم را
درآغوش میگرفت
و درونم را پُر از
حسِ خوب زندگی میکرد.
حالا پس از چند سال.
دوباره میخواهم یکییکی کارهای دلی را
به روزهای زندگیام برگردانم.
به خدا دلم برای آن خستگی های خوب» تنگ شده است.
سرِکلاس.
وقتی همه میگفتند: استاد خسته نباشید
دستش را بلند کرد
و از استاد مدیریت مالی» پرسید:
استاد! اگر فردی تمام دنیا» را بدست بیاورد
و خودش» را از دست بدهد
چقدر سود» کرده است؟؟
استاد لحظه ای به فکر فرو رفت و گفت:
الآن خسته ام. جلسه ی بعد
از شروع زندگی مشترکمان
چند سال میگذشت
همهچیز
تکراری و یکنواخت شده بود
فقط برخی اوقات
ذوقِ خرید» و شوقِ تعویضِ» وسایل زندگی
به اندازهی چشم به هم زدنی
نوسانِ کوچکی در آهنگ یکنواخت زندگی میداد
و باز دوباره رکود» و روزمرگی» و تکرار مکررات»
شروع میشد.
تا اینکه
یک روز از خودم پرسیدم:
چرا بهجای ایستادن» و نالیدن از رکود وس زندگی، حرکت»ی نکنم؟
چرا بهجای تغییر در امکانات زندگی، تغییر»ی درنگاهم بهزندگی ندهم؟
حرکتم را
از عضویت در کتابخانه محل و خواندن رمان شروع کردم
الان.
دو ماه است هر روز
در دنیاهای مختلف سفر میکنم
و مناظر متنوع تماشا میکنم
و از ورق زدن کتاب و بوی کاغذ
مست میشوم.
رو به من کرد و گفت:
می خواهی تو را فرمولی بیاموزم که:
از هزینه های زندگی» ات بکاهد و بر لذت زندگی» ات بیفزاید؟
گفتم: در این روزگار رنج چی از این بهتر؟ . بیاموز
گفت: مقدار خوردنی را کم و طول زمان خوردن را زیاد کن
زیاد و تُند نخور
کم و کُند بخور
ذهنم هنگ» کرده بود
آنرا پیش تعمیرکار بردم
تا پشت ذهنم را باز کرد
گفت: اوه اوه
چقدر بویِ نا» گرفته است
چقدر پنجره باز داری؟
چند وقت است سرویسش نکرده ای
گفتم چطور مگر؟
گفت: حرفها، احساس ها و ایده های نگفته و کارهای بلاتکلیف در ذهن، شبیه پنجره های باز» در کامپیوتر است و بخشی زیادی از ظرفیت پردازش ذهن را اشغال می کند.
چرا اون ها را نبستی؟!
گفتم: چه جوری باید می بستم؟!
گفت: باید هر روز یکبار باید هرچه در ذهن داری را بیرون بریزی و تمام حرف ها، احساس ها،ایده ها، فکرها و کارهای بلاتکلیفی را روی کاغذ بنویسی
تا هوای تازه در ذهنت جریان پیدا کند
و گوشه و کنار ذهنت، بوی ماندگی و رکود نگیرد.
خدا خیرش بدهد
از وقتی به نسخه او عمل می کنم
ذهنم مثل ساعت کار می کند
و یکبار هم ریپ نزده است.
امروز وقتی به عادت هرروز
ذهنم را روی کاغذ» ریختم
چشمم به یک پرونده ی نیمه بازِ قدیمی افتاد
که سال های سال است،
بخش زیادی از توجهم به زندگی» را
پنهانی» می د
و من همیشه
به بهانه های مختلف
از تعیین تکلیف آن هراس» داشته ام
اما این بار.
چشم در چشمش نشستم
و او را به عنوان یقینی ترین رخداد» زندگی ام
پذیرفتم.
اکنون که در ذهنم» پرونده اش را بسته ام
احساس می کنم که انرژیام برای زندگی» چندبرابر شده است
و همه ی شماها را بیشتر ازپیش دوست» دارم.
هر از چندگاهی
ناگهان می آید
در آغوشم می کشد
همان حرف های همیشگی اش را
درِگوشم میگوید
و غیب می شود
تا زمانی که باز دوباره عصبانی» شوم
این بار
بر خلاف همیشه
برای اولین بار به حرف هایش دل دادم
می گفت:
گنجایشِ تو تا لبریز شدن، به کوچکی یا بزرگی همان چیزی است که تو را عصبانی کرده است»
و چه راست هم می گفت.
خیلی وقت است یخچال خانه ی ما،
میزبان اقلام زیادی از داروهای مختلف و متنوع است
دیروز تصمیم گرفتم آنها را وارسی کنم
و ضروری هاشون را نگهدارم و بقیه را به درمانگاه سرکوچه ببرم.
همین که آنها را روی سینی ریختم.
چشمم به دارویی افتاد به اسم تجاری concern-Anti »
که زیرش با قلم ثلث به رنگ آبی نوشته شده بود:
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ».
بروشور همراه دارو را نگاه کردم نوشته بود:
این دارو بهترین، موثرترین و ارزانترین دارویی است
که تاکنون توسط پزشکان برای رفع نگرانی تجویز شده است،
استفاده از آن خلأهایِ ذهن را پُر میکند
و باعث میشود مجالی برای نفوذ افکار بیخودی و نگرانی های بیهوده به ذهن فراهم نشود».
خلاصه
از دیروز فکرم مشغول شده
که خدایا رفع نگرانی» چه ارتباطی با آیهی 7 سوره انشراح دارد؟؟؟؟
لطفاً راهنمایی ام کنید.
دیروز باخبرشدم
خالق متعال به یکی از رفقا بعد از 4 تا بچه ی 2 و4 و6 و 8 ساله
اخیراً هم یه بچههی دیگه هدیه داده
بهش زنگ زدم هم تبریک بگم و هم یِکَم سربه سرش بذارم
گفتم: فلانی تو که می گفتی 4 تا بچه کافیه!!! چی شد. یهویی؟؟
گفت: من خودم هم صبح جمعه»!! متوجه شدم همسرم 9 ماهه بارداره و پنجمین بچه ام توراه!!!!!!!!!!
با همدستی پدر و مادرش،
جان یک هنرمند خوش ذوق را گرفته بود
و با ضرب و زور
به مدت 12 سال
در قالب یک دندانپزشک اتوکشیده ی باکلاس
به بند» کشیده بود.
حالا.
قانون مکافات عمل،
دامنش را گرفته
و همزمان با اعلام نتایج کنکور،
حکم حبس أبد» برایش صادر شده است.
پدر و مادرش تبرئه شده اند
و آزادانه به این زندانیِ بینوا افتخار می کنند.
اقوام و دوستانش به او تبریک می گویند
از او شیرینی می خواهند
و او را آقای دکتر می خوانند.
.
.
به نظر شما آیا به این قربانی مظلوم، عفو» خواهد خورد؟؟
قدیم ها.
یک کلاغ سیاهِ بیکار و خبرچین
روی دیوار حیاط ما می نشست
و اخبارِ کارها و حرف های مرا ریزبه ریز به مربیِ مهدکودکم گزارش می داد
اما حالا.
زمانه دگرگون شده،
تکنولوژی پیشرفت کرده،
ساختارهای زیادی درهم شکسته
و حریم های زیادی جابجا شده
گویا کلاغ ها هم مثل گذشته بیکار نیستند که زاغ سیاه این و آن را چوب بزنند.
دیشب دخترم می گفت: معلم پیش دبستانی ما یک دوربین» داره
پرسیدم: با اون عکس می گیره؟
گفت: نه!!! با اون میتونه من رو تماشا کنه! ببینه تو خونه چکار می کنم؟ تازه می تونه صِدام رو هم بشنوه
برق از سرم پرید
باورم نمی شد.
وای .
آن کلاغ سیاهِ» چندسال پیش،
حالا دوربین» حالا ماشین» شده است.
باد».
در زندگی آدم بزرگها خیلی مهم است:
کارها و حرفهای خودشان را با باد تنظیم میکنند.
بادِ رقیب یا رفیقشان را خالی میکنند
و با آن خودشان یا رئیسشانرا باد میکنند.
نیست که بچهها با باد، فقط بادکنک باد میکنند و در باد فقط بادبادک هوا میکنند، به ریش بادِ آدم بزرگها میخندند.
درباره این سایت